اینطوری شد که بابایی فهمید هستی
29 مهر 1391
بعدازظهر وقتی بابایی از سرکار اومد از من پرسید که بیبی چک چی شد منم گفتم منفی شده آخه قراره سوپرازش کنم
بعد ناهار رفتم روی شکمم با ماژیک نوشتم که "بابایی من این توووام " بعد اومدم جلوش وگفتم که دلم و خیلی پشه خورده گفت ببینم وقتی لباسمو زد بالا و نوشته رو خوند شوکه شد بیچاره از ذوقش نمیدونست منو ببوسه یا تورو عزیزمخیلی لحظه ی قشنگی بود
شب هم رفتیم آزمایش دادیم و مثبت شد بتامم 1000 بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی